سفارش تبلیغ
صبا ویژن
نوحه های محرم

من غم و مهر حسین با شیر از مادر گرفتم

روز اول کامدم دستور تا آخر گرفتم

از زمانی که یادم میاد در مجالس روضه ی ابی عبدالله حاضر بودم، مادرم میگه وقتی کوجیک بودم و روضه ی امام حسین رو  می خواندند، گریه می کردم

از چیزهای دیگه ای که بعدها که کمی بزرگ تر شدم یادم میاد اینه که: شش، هفت ساله که بودم  در شب های محرم با بچه های هم سن و سال خودم بدنم رو لخت می کردم و زنجیر می زدم و همین طور سال‌ها در این مراسم عزا شرکت داشتم.

من و کشتی نجات،‌ اسمیه که وقتی بهش فکر می کنم یه جور آرامش بهم دست میدهه، مثلاً این طوری که: زندگی و دنیای امروزم رو به یه دریایی می بینم که گاهی طوفانی و گاهی آرومه، و از همه مهمتر این که سرنوشت نامعلومی داره و داری، و وقتی در کشتی‌ای باشی که از همه چیز و همه نوع خطراتی در امانی،‌خیالم  راحت میشه و دلم قرص میشه!

بعدها که به نوجوانی رسیدم، سعی کردم برای امام حسین نوحه بخونم، صدام بد نبود،‌ بقیه هم تشویقم کردند و الان می فهمم که یه جورهایی ناخدای این کشتی بزرگ بهم توجه داشته و داره، چون اگه توجه خود اهل بیت نباشه، نمی شه و از این بابت خوشحالم، و این مسیر رو ادامه دادم و جاهای مختلفی نوحه خوندم، از مجالس کوچیک خونه‌ای تا مجالس بزرگ و هیات های مذهبی از شهر خودمون گرفته تا شهرهای دیگه!

و الان من سی سالگی رو پشت سر می‌گذارم و ازدواج کردم و یه دختر یک ساله دارم  و هنوز هم وقتی که بوی محرم میاد، مثل همه ی ارادتمندها به ارباب، حال و هوام عوض میشه و سراغ کتاب های نوحه و دفترچه ی نوحه ام می رم و با شعرها و سبک های جدید، سعی می کنم  در نوع خودم بهترین خدمه ی این کشتی باشم.

حالا قصدم از انتشار این وبلاگ اینه که:

اولاً: متن نوحه هایی رو که در طول این ده، پانزده سال خوندم رو این جا بگذارم تا بقیه ی ارادتمندها و اونهایی که مایل هستند، استفاده کنند.

دوماً: اگه بتونم گلچینی از فایل‌های صوتی نوحه‌هایی رو که تا حالا خوندم رو این جا بگذارم تا اونهایی که دوست دارند از سبک‌ها و نوحه‌ها استفاده کنند.

برنامه‌های دیگه‌ای هم دارم که ان شاء‌ الله اگه عملی شد، به اطلاع تون می رسونم

 

باشد که هر جایی هستیم و باشیم، روز موعود در کنار او باشیم 


 

 




نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 91 خرداد 10 توسط حمید
مرجع دریافت قالبها و ابزارهای مذهبی
By Ashoora.ir & Blog Skin

قالب وبلاگ